بوی سیب میدهی دختر :)

هفت سال در بلاگفا نوشتم. بقیه اش را اینجا از سر میگیرم

اینستاگرام من : mahi.hashemi

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

Fight Club

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ب.ظ

احساسی که داشتم همان چیزی بود که تایلر همیشه میگفت زباله و برده تاریخ بودن. میخواستم هرچیز قشنگی را که هیچوقت دستم بهش نرسیده بود نابود کنم. جنگل های بارانی آمازون را به آتش بکشم. به لایه اوزون کلروفلوئورکربن بزریق کنم تا بترکد. دریچه ضایعات نفتی نفت کش ها را باز کنم و درپوش چاه های نفتی ساحلی را بردارم. دوست داشتم تمام ماهی هایی را که پولم به خریدشان نمیرسد، بکشم و تمام ساحل های فرانسه را که هیچوقت قرار نبود ببینم، به کثافت بکشم. دلم میخواست یک گلوله وسط پیشانی هر خرس پاندای در حال انقراضی بکارم که هیچ غلطی برای حفظ گونه اش نمیکند یا هر دلفین و نهنگی که تسلیم شده و عمدی به گل نشسته. دلم میخواست موزه لوور را بسوزانم. با پتک تندیس های مرمری معبد پانتئون را خرد کنم. با مونالیزا ماتحتم را پاک کنم. 

دوست داشتم تمام دنیا به ته خط برسد...


باشگاه مشت زنی، چاک پالانیک، ترجمه پیمان خاکسار

  • ماهی

نظرات (۶)

دوست داشتم تمام دنیا به ته خط برسد ...

یه حس آشنا یه حسی که منو یاد یه خاطره ی دور میندازه !

آخ که میشه تمام متن های این کتاب رو بوسید ..

مهــــــشاد بیشتر از متن این کتاب بنویس دلم خیلی خواست , انگار گمشده ی منو داره بهم یادآوری میکنه ..
مثل منطق روباهی که دستش به انگور نمیرسید !
و چه احساس پیچیده ای است
  • اقای روانی
  • حس پوچی که این فیبم تو من ایجاد کرد هیچی تا حالا ایجاد نکرده و البته موقتی بود..
  • حسین غلامى خواه
  • فیلمش هم جالبه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">