ما جماعت بیمار
خندوانه مهمان برنامه اش میشود افغان ها. می آیند و مثل برنامه های قبل می خندند و میخوانند و میروند و شب رامبد جوان در صفحه اینستاگرامش مینویسد برنامه را دوست داشتید؟ میشود نوشت نه دوست نداشتیم. مهمان هایت را عوض کن. در عوض می نویسیم حالمان از فلانی ها بهم میخورد و آنها سرمایه های ما را بالا کشیدند و جای ما را تنگ کردند و مردم را به تنبلی و بدبختی عادت دادند و ما هرچه میکشیم از آنهاست و باید بروند این جماعت بی غیرت و شما بجای اینکه آنها را بیرون کنید پایشان را به صدا و سیما میکشانید؟ وای بر شما!
به توهین عادت کردیم انگار. به اینکه تا روزگار به کسی سخت گرفت ببندیمش به کنایه و با زبان تندمان تا جایی که جا دارد زخمش بزنیم. عادت کردیم به له کردن. به همه را با یک چوب زدن. به افتخار بیخودی داشتن. به از کاه کوه ساختن. به متوهم بودن. به اینکه منتظر باشیم کسی حرفی بزند و ما هزار جور برداشت درست و غلط از حرفش داشته باشیم.
شاید اغراق باشد ولی به این فکر میکنم که اگر قدرت جهان دست ما بود و کمی و فقط کمی پیشرفته تر از حالا بودیم و روزگارمان کمی آرامتر بود آنوقت ملتی میشدیم که خود خدا هم بنده نبودیم و پدر و مادر هرکس را که از ما پایین تر بود می آوردیم جلوی چشمش.
- ۹۴/۰۵/۱۰