ترجمه خوب بلد است حس بعضی از واژه ها را خراب کند
خانوم رحیمیان هفته ای دو بار و گاهی هر دو هفته یکبار، شماره اش می افتد روی صفحه موبایلم که "وقت واسه ترجمه داری عزیزم؟". سه سال است که برایش ترجمه میکنم. اصلا ترجمه کردنم را با همین خانوم رحیمیان شروع کردم و تمام ِ این سه سال، هربار که گوشی را برداشتم گفت "خوبی عزیزم؟" و من هربار جوابش دادم "سلام"...
هیچوقت رحیمیان را ندیده ام. هیچوقت... حتی اسم کوچکش هم نمیدانم. صدایش میگوید زنی ست بیست و نه ساله که شوهر دارد و شوهرش نوشین صدایش میکند و پنج تا النگوی طلایی در اولین سالگرد ازدواجشان هدیه گرفته است. یکبار که پشت تلفن منتظر بودم تا برگه های ترجمه را از توی کشوی میزش دربیاورد صدای جیرینگ جیرینگ النگوهایش را شنیدم. تازگی ها شکم درآورده. نه که باردار باشد. نه... لابد رژیم نشاسته ای باز کار دستش داده. یکبار، همین چند وقت پیش ها، ازش پرسیدم " موضوع مقاله ای که باید ترجمه کنم چیست؟". گفت "رژیم نشاسته ای؛ همان که پدر شکم هایمان را در آورده ". بعد من دست کشیدم روی شکم برآمده ام و رحیمیان هم احتمالا از آن سوی خط دست کشید روی شکم برآمده اش و دوتایی خندیدیم. از صدایش فهمیدم که گوشه های مقنعه کرپ مشکی اش را تا میکند و مانتویی مشکی با دکمه های نقره ای تا روی زانوهایش را میپوشاند.رحیمیان از آن زن هاییست که اگر دهه شصت یا اوایل هفتاد بیست و نه ساله بود، اِپُل تمام مانتوهایش را همان روز اول از جا درمی آورد.
دیروز که زنگ زد حس کردم که پشت تلفن توی آن دارالترجمه کوچک دارد پرواز میکند؛ صدایش این را میگفت. برایم آرزو کرد نماز و روزه ام را خدا قبول کند. چند روز پیش هم همین آرزو را کرده بود. حتم دارم که اگر فردا و پس فردا و تمام روزهای بعد هم زنگ بزند باز هم چنین آرزویی میکند. وقتی که خواسته بود تلفن را بگذارد صدایش کرده بودم "خانوم رحیمیان؟" و جور کشدار ملسی گفته بود جانم...گفتم "صدای شما اونقَدَر قشنگه که آدم خستگی هاشو یادش میره" و بعد رحیمیان خندیده بود. آنقدر بلند و رها که اگر مرد بودم درجا عاشقش میشدم. دلم خواسته بود لابلای صدای خنده هایش، بریده بریده، بگویم که زن جذابیست و بعد یادش بیندازم که جذاب نزدیک ترین و دورترین ترجمان برای sexy است و همین قبلترها در کتابی خواندم که وقتی کسی را نمی شناسی و خاطرخواهش میشوی باید sexy خطابش کنی. دلم خواسته بود به رحیمیان بگویم که "صدایت...صدایت بی اندازه sexy ست " و رحیمیان هم احتمالا تکان مختصری به دست هایش میداد و گوشی را آرام میگذاشت زمین...
+ از نوشته های قدیمی
- ۸ نظر
- ۱۱ دی ۹۴ ، ۱۴:۴۴