چتری
پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ
شب تا صبح بیدار ماندم. خورشید که آمد بالا، همسایه بالایی که ماشینش را از پارکینگ درآورد و رفت سرکار، بابا که در خانه را بست و رفت، وقتی خیلی ها هنوز خواب بودند رفتم توی حمام. روبروی آینه ایستادم و موهایم را کوتاه کردم. اول رساندمشان تا نوک دماغم. بعد دلم کوتاهتر خواست؛ تا روی چشم ها. دلم کوتاهتر میخواست هنوز؛ تا روی ابروها. موهای قهوه ای اضافی ریختند روی کاشی های سفید حمام و بقیه مثل چتر روی پیشانی ام را گرفتند.
حالا منتظرم باران ببارد تا با چتر موهایم دوتایی برویم زیر باران. حیف که تابستان فصل ِ بی بارانیست...
- ۹۴/۰۴/۲۵