و این انتظار پوچ...
پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ب.ظ
فکر کرد کاشیک رابطه های بی قید و غیرجدی زیادی داشته و او باید خودش را هم، بدون هیچ فرقی، یکی از همین رابطه ها ببیند و دید حاضر نیست به همان نقطه فلاکت باری کشانده شود که جولین او را، آن همه بار، به آن کشانده بود؛ به نقطه ای که منتظر عوض کردن چیزی بماند که عوض شدنش محال بود.
خاک غریب، جومپا لاهیری، ترجمه امیرمهدی حقیقیت
- ۹۴/۰۷/۰۲