بوی سیب میدهی دختر :)

هفت سال در بلاگفا نوشتم. بقیه اش را اینجا از سر میگیرم

اینستاگرام من : mahi.hashemi

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

ما عجیب و غریب ها

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۹ ق.ظ

این یک نظریه اجتماعی یا نتیجه ای از یک بررسی علمی با دامنه مطالعاتی متمرکز نیست. این تنها نظر من است که میگویم ما جامعه ای هستیم متکی به جریان. یعنی چه؟ یعنی جریانی می آید و ما را با خودش میبرد و لزومی هم ندارد این جریان قوی و پرشور باشد. گاهی یک جریان آرام ِ ساده هم میتواند ما را از موضع فعلی جدا کرده و به جایی برساند که میخواهد. جریان ها زود به زود رنگ عوض میکنند. یک جریان می آید، تا مدتی ادامه دارد و بعد با جریان دیگری جایگزین میشود. مثلا یک روز ما با جریان "رامبد جوان" پیش میرویم. از سامانه ای که معرفی میکند برای پرداخت قبوض استفاده میکنیم. در مسابقه هایش مشارکت داریم. در کمپین هایش شرکت میکنیم. حتی به پیشنهاد او شروع میکنیم به کتاب خواندن. جریان رامبد که تمام میشود ما هم یادمان میرود که آب را هدر ندهیم و با حیوانات مهربان باشیم و بیشتر بخندیم و حالا همیشه هم نه، گاهی کتاب بخوانیم. بعد جریان دیگری می آید. مثلا جریان " نه به کیسه پلاستیکی". همراه میشویم. جریان "نه به ممنوعیت حضور بانوان در ورزشگاه". همراه میشویم. جریان " نه به خشونت علیه حیوانات". همراه میشویم. جریان " شرکت در انتخابات و رای دادن به تمامی اعضای هر دو لیست". همراه میشویم. جریان "تجاوز به ستایش". همراه میشویم و حالا جریان تازه "امید کوکبی" و ما مثل هزاران جریان دیگر، اینبار هم همراه میشویم. چرا؟ جون جماعتی هستیم متکی به جریان.

ما جماعتی هستیم که میتوانیم روزها و روزها هشتگ بزنیم و لایک کنیم و کامنت بنویسم و در کمپین های جورواجور عضو شویم و حمایت کنیم و باز هم موقع شستن ظرف ها شیر آب را تا انتها باز بگذاریم و در جوی کنار خیابان تف کنیم و بدون راهنما بپیچیم در کوچه ها و از تصادفات جاده ای و تن های نیمه جان آدم ها فیلم بگیریم و اگر راننده ای در گرمای مرداد کولر اتوبوس یا تاکسی را روشن نکرد، دم نزنیم و انگشت میانی دست راستمان را به رانندگی زن ها نشان دهیم و شهرزاد را غیرقانونی دانلود کنیم و در مترو چشم بدوزیم به صفحه موبایل بغل دستی و افغان را افغانی خطاب کنیم و در صفحه اینستاگرام رامبد جوان تا آنجا که میتوانیم فحش بنویسم و گوشت و شیر و گوجه فرنگی و بلیت اتوبوس و کرایه تاکسی که گران شد، یادمان برود از هم پیمان شدن های مجازی مان که گران نمیخریم و باز گران بخریم و محض رضای خدا یکبار هم در گوگل سرچ نکرده باشیم "امید کوکبی" تا بفهمیم این امیدی که سنگش را به سینه میزنیم و هشتگ آزادی اش را اینطور دیوانه وار تایپ میکنیم، اصلا کیست؟ چه خوانده؟ چه کار کرده؟ چرا به زندان افتاده و الی آخر

  • ماهی

نظرات (۷)

متاسفانه و دقیقا همینطوره
و چقدر وقتی یه جریانی شروع میشه حالم بدمیشه ازین ملت جریان پرور همیشه در صحنه
اصطلاح علمی ش میشه هنجارپذیر.
ما ایرانی‌ها مردمِ پیرو هنجاری هستیم, یعنی وقتی یه چیزی هنجار میشه همه ازش پیروی می‌کنن و میرن دنبالش و البته این جامعه بعد از یه مدت پیرو یه هنجار دیگه میشن . مثلا یه دورانی جبهه هنجار میشه یه کوچه سی نفری چهل تا شهید میده و یه دورانی مد میشه مردم ماه عسل برن آنتالیا و آنکارا و می‌بینی درصد بالایی از زوج ها ماه عسلشون رو اونجا میگذرونن و کلی چیزای دیگه که خودت بهشون اشاره کردی...
خلاصه خواستم بگم این بیماری اسم علمی هم داره حتی :))
پاسخ:
هنجارپذیر...ما جماعت هنجارپذیر
ما عجیب و غریب نیستیم، احمقیم.
پاسخ:
اینم حرفیه و چندان هم بیراه نیس
خیلی نوشته ت قشنگ بود ..
واقعا همین طوره ...هر چند وقت یک بار یه جریانی در رفت و برگشته ..و وقتی تمام شد جریان بعدی موضوع بعدی و ...
ما جماعت ه کمپین پرور  ه منفعل!
بله دقیقا :( 
مایع بی شکل توی هر ظرفی بریزیش همون شکلی میشه و با بیرون ریختنش از اون ظرف اصن یادش میره اون شکل چی بود. چون به شکل ظرف جدیدش در اومده. اما دست آخر چی؟ هیچ شکلی نداره.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">