بوی سیب میدهی دختر :)

هفت سال در بلاگفا نوشتم. بقیه اش را اینجا از سر میگیرم

اینستاگرام من : mahi.hashemi

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

میز

دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۱۰ ب.ظ

اما بدون شک خلاقانه ترین و شگفت انگیزترین نوآوری کُناری در تادیب، تنبیهی بود موسوم به "میز" که در نوع خود ابداعی درخشان و کم نظیر بود. تنبیهی که بدون کوچکترین آسیب فیزیکی، همزمان عناصر اجتماعی و روان شناختی و فلسفی را در خود داشت. اینکه آیا کُناری این روش بدیع را خودش طراحی کرده بود یا از جایی الهام گرفته بود، به درستی روشن نیست. نقل قول ها در این زمینه مبهم، آمیخته با برداشت های شخصی و بشدت غیرقابل اعتمادند. بهرحال تاثیر این تنبیه در ذهن و روح نادر فارابی چنان عمیق بود که بنا بر شواهد هرگز نتوانست آن را فراموش کند. درواقع در این تنبیه فرد برای مدت معینی- بین سه تا ده روز؛ متناسب با نوع خطا- از طرف معلم و همکلاسی ها همچون "میز" تلقی میشد. بدین گونه حضور او در کلاس عملا مانند میزی بود که نه سخن میگفت و نه معلم چیزی از او می پرسید. "میز" در هیچ فعالیت کلاسی مشارکت داده نمیشد و معلم هیچ انتظاری از او نداشت. عنصری بود مطرود و خاموش و رها شده. در کلاس بود اما در واقع نبود. دانش آموزی که "میز" میشد تنها تماشاگر بود. او نه در کلاس درس و نه در ساعت ورزش به بازی گرفته نمیشد. این قانون زنگ های تفریح را هم فرا میگرفت. به لحاظ اجتماعی چنین دانش آموزی خود را فردی ناقض قانون میدید که محکوم به خروج از سازوکارهای اجتماعی است. تک افتاده و دور از جنب و جوش جامعه مدرسه. او که عملا به عنصری بی تاثیر و جدا از کنش های کلاس و مدرسه تبدیل گشته، خود را در سلولی انفرادی که میله هایش نامریی اند، زندانی میدید. از نظر روان شناختی اما، "میز" به تدریج در انزوا و گوشه گیری عمیقی فرو میرفت و دچار نوعی افسردگی زودرس میشد. خود را همچون گناهکاری میدید که از جامعه پاکان رانده شده است. تنها و شکننده. از دیدگاه فلسفی، "میز" عمیقا احساس شی وارگی میکرد. نوعی پوچی غیرقابل درک. تکرار نام "میز" ذهن او را چنان به شی چوبی مقابلش پیوند میزد که گاهی فرد چندین دقیقه به میز مقابلش خیره میشد. گویی احساس نوعی استحاله میکرد. احتمالا بدلیل چنین پیامدهای خردکننده ای بود که به استناد چند خاطره، دانش آموزان کُناری همواره آرزو داشتند ترکه یا مداد سراغشان برود اما هرگز "میز" نشوند. نادر فارابی در طول سال های تحصیل در نجم آبادی، پنج بار ترکه خورد. سه بار مداد لای انگشتانش رفت و یکبار به مدت هفت روز "میز" شد.

رساله ای درباره نادر فارابی، مصطفی مستور، نشر چشمه

  • ماهی