بوی سیب میدهی دختر :)

هفت سال در بلاگفا نوشتم. بقیه اش را اینجا از سر میگیرم

اینستاگرام من : mahi.hashemi

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

ماضی بعید

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۲ ب.ظ

من این سکانس را چند ده بار دیدم. بعد از یک جایی به بعد حس کردم که دیدنش کافی نیست. شروع کردم به فقط شنیدنش. بدون تصویر فقط میشنیدمش. بعد هربار که شهرزاد میگه بیا برگردیم به نقطه صفر، با خودم میگم مگه میشه برگشت به نقطه صفر؟ مگه میشه از روی این دره بزرگ پرید؟ مگه میشه یه سوزن برداشت و امروز رو وصل کرد به گذشته های دور ِ خوب؟

همه ما هزارتا نقطه صفر داریم؛ شاید هم بیشتر. یک میلیون نقطه صفر؛ از این هم بیشتر حتی. زندگی ما پر شده از نقطه های صفر. مثلا نقطه صفر زندگی. یه روز مادر و پدرت تصمیم میگیرن تو بیای و بعد تو از یه جایی پرت میشی توی این دنیا و نقطه صفر زندگیت رو پشت سر میذاری. یا مثلا نقطه صفر از ناظم مدرسه متنفر شدن. یک روز تصمیم میگیری آنقدر از ناظم اتو کشیده مدرسه ات متنفر باشی که اگر فرصتش پیش آمد انگشت بیندازی توی گلویت و هرچه توی دلت هست روی صورتش بالا بیاوری. یا حتی پیش پا افتاده تر. نقطه صفر غذا خوردن، نقطه صفر مسواک زدن، نقطه صفر پیاز را توی روغن سرخ کردن. بعد کم کم بزرگ میشی و میرسی به نقطه صفر دوست داشتن. یک روز تصمیم میگیری که کسی را دوست داشته باشی. چشم هایت را میبندی، مشت هایت را گره میکنی و حرکت میکنی از نقطه صفر دوست داشتن به سمت او. حالا فرض کن که دنیا سازش کوک نبود و تو زخم خوردی و خسته شدی و پیر. نمیشود یک روز دست دراز کرد رو به یار و گفت که بیا برگردیم به نقطه صفر. ما نقطه صفر را هزار سال پیش رد کردیم. حالا خسته ایم و پیر و زخمی...

شهرزاد، حسن فتحی، قسمت بیست و هفتم

  • ماهی

نظرات (۱۳)

 اتفاقی وبلاگ تونو تو پیدا کردم چه خوب شد که پیدا کردم
پاسخ:
:)
مرا دوباره به آن روز های خوب ببر
سپس رها کن و برگرد، من نمی آیم...
حتی خوده شهرزاد هم میتونست برگشتن به نقطه ی صفر چقدر مشکله ! شایدم از نظرش ناممکن بوده ولی خواست خودشُ گول بزنه . هوم ؟؟؟
پاسخ:
یه وقت هایی هم اینجوری میشیم دیگه...دلمون برای خودمون میسوزه. به خودمون دلداری میدیم
شاید بقول تو شهرزاد هم اینجوری بوده
:( 
نمیدونم چرا با اخر فصل اول این سریال مشکل پیدا کردم 
پاسخ:
چرا؟
میدونی من از منفی شروع میکنم, باز خوبه تو از صفر شروع میکنی ..
پاسخ:
نزن این حرف رو..
  • یـ الـفـ سیـن ...
  • ماضی بعید یا ماضی محال؟! مسئله این است...
    پاسخ:
    ماضی بعید...آینده محال
    دلم فریاد میخاهد ولی در انزوای خویش....
    پاسخ:
    تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب...
    به نظرم نشه... حداقل تجربه م می گه نمی شه... اساسا برگشت به عقب خیلی حرکت خوشایندی است.. به ویژه به نقطه صفر..
    قلم خوبی دارید:)
    به نظرم نقطه صفرهایی که نوشته بودی کلاس متنت رو پایین آورد (به لحاظ ادبی) اما جمله ی آخرت فوق العاده بود :)
    ما نقطه صفر را هزار سال پیش رد کردیم. حالا خسته ایم و پیر و زخمی...
    عاییی..
    واقعا ماضی بعیده...
    اگر میشد به این راحتی به نقطه صفر برگشت خیلی زندگی بی مزه میشد.
    اگه یار ، یار باشه همه چی ممکنه ...
    وقتی دو طرف اینجور عشقی بینشون باشه
    وقتی واسه هم غرور نداشته باشن
    میشه برگشت ب نقطه ی ِ صفر حتی
    میشه یه سوزن برداشت و امروز رو وصل کرد به گذشته های دور ِ خوب ...

    [ افسوس ] :(
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">