بوی سیب میدهی دختر :)

هفت سال در بلاگفا نوشتم. بقیه اش را اینجا از سر میگیرم

اینستاگرام من : mahi.hashemi

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

هیجان انگیز و وحشی

سه شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۷ ق.ظ

یک سال پیش بود که من شبی تا صبح بیدار ماندم. بعد حوالی هفت صبح روبروی آینه حمام ایستادم. موهایم را شانه زدم، قیچی را برداشتم و برای خودم چتری ساختم. زیادی کوتاه شده بود و نامرتب. شده بودم ورژن آسیایی دخترهای نوجوان فیلم های کلاسیک انگلیسی که در مدرسه شبانه روزی درس میخوانند، زیاد حرف میزنند و چندان محبوب بقیه نیستند. با این همه هیجان انگیزترین و وحشی ترین کاری بود که در تمام زندگی ام انجام داده بودم. فکر و برنامه ای پشتش نبود؛ اصلا و ابدا. در انتهای یک شب ناگهان دلم خواسته بود که چتری داشته باشم و در ابتدای همان صبح به قیافه تازه ام در آینه خیره شده بودم. حالا یک سال گذشته و من همه جور ماجرایی را تجربه کردم. البته هنوز کسی اسلحه روی شقیقه ام نگذاشته و من در جشن رنگ های اسپانیا نرقصیده ام و با کوله پشتی ِ پیکسل بهاری ام به هیچ جایی سفر نکردم و در این یک سال عاشق هیچ مرد تازه ای نشدم. پس نمیشود دقیقا گفت که "همه جور" ماجرایی را از سر گذراندم ولی خب...کم و ساده هم نبودند. اما از بین آن همه ماجرا هیچکدامش و دقیقا هیچکدامش نه وحشی بودند و نه اشتیاق زیادی را در من بیدار میکردند. انگار که هر زندگی سهمیه ای محدود دارد از چیزهای هیجان انگیز ِ وحشی و بعد از خط خوردن نام هرکدام از آنها در فهرست، دیگر همه چیز آرام و بیصدا پیش میرود.

+ تا حالا تجربه کردی؟

  • ماهی

نظرات (۱۶)

تصمیم های یهویی منظورته؟ آره. نه اونقدر که خواستم ولی میتونم بگم خیلی بیشتر از خیلی ها از این ریسک ها کردم. یه مثالش دوبار کوتاه کردن چتری هام توی ماه گذشته بود که به نتیجه ی مفتضحانه ای ختم شد. بخاطرش خیلی نقد! شدم توسط دوستان, ولی من از کاری که کردم پشیمون نیستم :)
+ من هم یه زمانی وقتی کنار راننده میشستم یه طوری ژست میگرفتم که بقیه فکر کنن همسرش هستم نه دخترش :دی
+ یه مدتیه میخوام موهامو از ته بزنم ولی هنوز جرئت دیدن تصویر بدون مو توی آینه رو پیدا نکردم! دعا کنید پیدا کنم :دی
پاسخ:
موهات رو از ته نزنی ها دختر. حیفه خب
ارهB-)
اینم تا حالا اعتراف نکرده بودم جایی:
همین سن و سال هر وقت با بابام تو ماشین بودیم یه جوری ژست میگرفتم که بقیه فکر کنند من زن بابامم:/ انقدر بزرگ پندار بودم :دی

پاسخ:
چه گوگولی بودی ^_^
متاسفانه من در تمام این 20 سالی که تا امروز عمر کردم همیشه یه جور محافظه کاری و مصلحت اندیشی درونم بوده که نذاشته از این دست کارهای هیجان انگیز انجام بدم....علارغم این که میلش همیشه در وجودم بوده و هست....
فقط یه بار 10 ساله که بودم یواشکی با دختر عموم از دست مامانبزرگم فرار کردیم و یه بسته شمع خریدیم که ذوبش کنیم و شمع بسازیم!!!!!!((:
که البته هرچند اون لحظه اون فرار هیجان انگیز بود ولی الان به نظرم اینطوری نمیاد!
من در روزگار وحشی ای به سر میبرم :/
راستی منم سه بار چتریامو خودم کوتاه کردم خیلیم خوب بود یه بار آرایشگر کوتاه کرد افتضاح شد :|
پاسخ:
خیلی دلم میخواد دوباره کوتاهشون کنم. جراتش رو ندارم ولی
  • مروارید تابعی
  • هیجان انگیز؟! تنها چیزی که فعلا یادم میاد بازی جرات و حقیقتمه :)))
    البته هنوز هم ادامه داره و داره سخت تر و سخت تر میشه :)))
    پاسخ:
    این جرات و حقیقت که قابلیت اینو داره آدمی رو به نابودی بکشونه اصن :)))
    کامنت جناب محید خیلی بامزه بود
    یکی از کارای هیجان انگیزی که کردم این بود که عروسکم رو پتو پیچ کردم مثل یک بچه و برش داشتم رفتم دم خشک شویی لباسمو تحویل بگیرم! سوم راهنمایی بودم و خیلییی دلم میخواست بزرگ تر جلوه کنم.در حد مادر یک بچه. واقعا چه کاره مضحکی کردم!نمیدونم بقیه رو چی فرض کرده بودم:دی
    پاسخ:
    سوم راهنمایی بودی؟ :)))
  • عاشق بارون ...
  • من امسال فردای روز تولدم، بعد از 15 سال که موهامو به هیچ وجه کوتاه نمیکردم،(اون 15 سال قبل هم به زور و با اشک ریختن اندازه دریاچه خزر همراه بود!) موهامو کوتاه تقریباً پسرونه زدم.
    (البته خودم طی 1ماه و چند مرحله، 20سانتش رو نابود کرده بودم ولی آخرش رو سپرم به آرایشگر!)
    ولی جالبه هیچ حسی نداشتم و ندارم. فقط تماشاگر چشم های گرد شده ای که منو بعد از این ماجرا دیدن و میبینن، بودم و همچنان هستم!  :||
    پاسخ:
    جالبه که ما دخترا بیشتر کارای وحشی و هیجان انگیزمون به موهامون ربط پیدا میکنه
  • خانوم رنگین کمون
  • منم هفت  سال پیش یهو برداشتم بدون اجازه مامان که به شدت روی ابرو برداشتن تعصب داشت ابروهامو برداشتم:) وقتی مامان اومد خونه فقط تعجب کرد و گفت چقدر بهت میاد! انقدر براش عجیب بود که نتونست عصبانی بشه!
    سه سال پیشم موهای همیشه بلندم رو از ته ته قیچی کردم!
    چند روز پیشم سوار شیر سنگی تو خیابون شدم جلوی همه و کلی پیتیکو پیتیکو کردم:) یه بارم با یه مقوای لوله شده تو اتوبان افتادم دنبال سه تا موتور سوار که میخواستن اذیتم کنند و کلی تهدیدشون کردم اونام فکر کردن چوب دستمه فرار کردن. الکی به اهنگ گوش دادن تظاهر کردم وقتی دور شدن یه نفس دویدم تا خونه! هرچند تو فامیل به عنوان یه ادم کله شق شناخته شدم ولی فعلا اینا رو یادم میاد:)
    پاسخ:
    همین چندتایی هم که نوشتی خیلی پرجرات و هیجان انگیز بودن :)
    آقا آقااااا . من حالا نخواستم لفظ خشتک و به کار ببرم :))))
    بله خشتک و دریدم به تن کردم شد تیشرت :)))

    نه دیگه ماست و خریدم اومدم این کامنت و گذاشتم :)))))
    پاسخ:
    من دیگه حرفی ندارم :))))
    من اردی بهشت امسال دو سه تا تکه لباس برداشتم و تنهایی رفتم سفر. جایی که کسی رو به جز یه دوست ندیده نمیشناختم. چیزهایی توی این سفر بود که منِ یک سال پیش هم نمیتوست باور کنه که همچین کاری کنم! واقعا نمیدونستم چی در انتظارمه. میدونستم یا خیلی خوب میشه یا خیلی بد. خوشبختانه تبدیل شد به بهترین خاطره های عمرم :)
    پاسخ:
    اگه بخوام یه لیست درست کنم از ده اتفاق هیجان انگیز و وحشی، "سفر تنهایی و یهویی" احتمالا مورد دوم لیست میشه. اولیش اینه که موهامو شرابی کنم یا صورتی چرک :))
    قبلا ترسام بیشتر از تمایلاتم برای هیجان بود، جدیداً برعکس شده.
    اول فروردین امسال یه کار جدیدی کردم فقط برای تجربه‌ی هیجان که قبلا می‌ترسیدم ازش. باغ پدربزرگم دوتا زمین پر از کشت داره که با یه دره ۶،۷ متری از هم جدا میشن. دوتا لوله روی این دره کشیده شده واسه رفت و آمد ولی خب خانما و کسایی که می‌ترسیدن هیچ‌وقت اینکارو نمیکردن و یه مسیر دورتر ینی پایین و بالا رفتن از دره رو انتخاب می‌کردن، منم خب همین‌طور. امسال برای اولین بار دلو زدم به دریا از روی اون لوله‌های باریک رد شدم، درسته خیلی مورچه‌وارانه بود حرکت، ولی لذتی دل‌پذیر داشت:))
    پاسخ:
    چقدر خوبه که این حس ها و تجربه هاتون رو برام مینویسین :)
    من دوست داشتم موهامو بنفش کنم اما واقعن تو خونه رام نمیدن اگه این کارو میکردم :)))
    اگه الان فک می کنی مثلن اون سهمیه هه پر شده مثلن ۱۰ ۲۰ سال دیگه فک کنم خیلی نرمال تره زندگی! من هنوز به اونجا که فک کنم خیلی عادی شده همه چی نرسیدم اما واقعن به این فک می کنم ۱۰ سال دیگه که این اتفاق بیفته خیلی احساس پیر بودن میکنم...
    درهرحال دیس ایز لایف!
    پاسخ:
    من یه روزی بالاخره تمام جراتم رو جمع میکنم و موهامو صورتی میکنم. صورتی چرک
  • مصطفی موسوی
  • من فهمیدم مجید صدر چه جوری پوشیده (خشتک به عنوان یقه، پاچه ها به عنوان آستین) فقط دوست دارم بدوتم توی اون تایم چند سالش بوده؟!
    پاسخ:
    الان میاد میگه همین دو هفته پیش بوده :)))
  • مصطفی موسوی
  • تجربه؟ آره. یه بار روزه بودم، اواخر تیر ماه بود. اومدم خونه. ساعت ۳ عصر بود. رفتم سر یخچال. پارچ آب رو برداشتم‌. بلند ترین لیوان خونه رو پر از آب سرد سرد کردم. چند ثانیه وایسادم دورش هاله بگیره. بعد یه نفس خوردمش! بعدم گرفتم خوابیدم تا افطار!
    پاسخ:
    حتی میتونه عنوان کول ترین اتفاق هم به خودش اختصاص بده
    خیلی حرکت جالبی بوده :)
    "وحشیییی" ترین و هیجان انگیز کار عمرم فکر کنم این بود که یه بار وسط شلوار کردیم رو پاره کردم و به عنوان تیشرت پوشیدمش ، و بخش وحشی‌تر ماجرا این بود که باهاش رفتم ماست هم خریدم :]
    پاسخ:
    مجید دیوونه :))))
    چجوری؟دقیقا چجوری شلوار کردی رو تبدیلش کردی به تی شرت؟
  • فاطیما کیان
  • آره تجربه کردم , خصوصا چند روز پیش که موهای بلندم رو کمی کوتاه کردم , حس خیلی خوبیه اینجور کارایی که به سرم میزنه و بعد عملی اش هم میکنم ^_^
    پاسخ:
    کمی؟
    باید کلش رو یهویی کوتاه میکردی یا مثلا یهو موهاتو آبی میکردی!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">