بوی سیب میدهی دختر :)

هفت سال در بلاگفا نوشتم. بقیه اش را اینجا از سر میگیرم

اینستاگرام من : mahi.hashemi

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

من که حالا گم شده است

چهارشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ
تصور کنید که در جمعی دوستانه نشستید. حرف موسیقی به میان می آید که "فلانی" آلبوم تازه اش را منتشر کرده. تفکر غالب جمع این است که آلبوم "فلانی" و اساسا تمامی کارهای منتشر شده و هنوز منتشر نشده او یک مشت مزخرف است و ارزش شنیدن ندارد که ندارد. جمع خود را خاص فرض میکند و طرفداران "فلانی" را عام. در این میان شما آلبوم تازه "فلانی" را شنیدید و از قضا دوستش داشتید. این حس ِ متفاوت را به زبان می آورید؟
به گمانم هرکدام از ما جامعه کوچک و منحصربفردی داریم که در آن عمیقا احساس راحتی میکنیم. این جامعه میتواند خانواده، دوستان، همسر یا حتی پارتنر شما در رابطه ای عاطفی و غیررسمی باشد. قوانین این جامعه کوچک را خودمان ساختیم و به آن پایبندیم. همدیگر را دوست داریم. به یکدیگر احساس نیاز میکنیم و از سوی هم مورد پذیرش هستیم. اما گاهی با توجه به باورها و روحیات و طرز فکر ما، بایدها و نبایدهایی خواسته یا ناخواسته وارد جامعه کوچکمان میشود. مثلا...فیلم کمدی دیدن چیپ است. طرفدار صدای چاووشی بودن ابلهانه و با صدای نامجو، مریم مریم گفتن  روشنفکرانه است. ماه عسل را تماشا کردن اشتباه است. که اگر زنی دلش کار بیرون از خانه را نخواهد امل است و فریب خورده. که اگر مردی ازدواج سنتی را بخواهد، بچه ننه است و متحجر. که اصلا اگر شبیه جامعه نباشی، حتی همین جامعه کوچک ِ دوست داشتنی خودت، همیشه برچسبی هست که بچسبد به پیشانی ات و تو را از بقیه جدا کند. همین است که وقتی فیلمی، کتابی، موسیقی خاصی، نوع پوششی، طرز رفتاری، سبکی از زندگی یا بطور کلی، "چیزی" را دوست داریم که جامعه کوچکمان دوست ندارد، از به زبان آوردنش میترسیم. خود واقعیمان را پنهان میکنیم و با لبخندهای فیک و تاییدهای آبکی مورد پذیرش میمانیم. نتیجه اینکه یا کم کم از جامعه کوچک ِ دوست داشتنی مان طرد میشویم یا خودمان کنار میکشیم. اتفاق سوم و بدتری هم است. اینکه در این میان خودمان را گم میکنیم.
  • ماهی

نظرات (۹)

خوب اگر کلمه به نظر من اول این نظرات باشه خوب خیلی قابل تحمل تر خواهد بود 
پاسخ:
اینم راهکار خوبیه :)
  • آناهــیــ ـــتا
  • حرفات خیلی درست بود..
    ابنظرم همینکه آدم توی یه چیزی "سلیقه ی شخصی" داشته باشه خودش شیرینه. چیزی که واقعا خودش انتخابش کرده باشه، نه بر اساس جو جامعه و چون بقیه دیدن و شنیدن و میگن خفنه و روشنفکریه و فلان.
    بعد شاید با افتخار بتونه سرشو بالا بگیره و بگه سلیقه ی من اینه! دلایلم هم.
    من اگه جمع خصوصی تر و خودمونی تر باشه و بدونم که مسخره نمیشم میگم که آلبومشو دوس دارم ولی در غیر این صورت هیچی نمیگم از حرصم حرفای اونارو هم تایید نمیکنم :| کلا ادمی نیستم که خوشم از بحث کردن بیاد معمولا سکوت میکنم و کار خودمو انجام میدم :))

    با تچکر :دی
  • مروارید تابعی
  • چه کردی ماهی جونم...اینا هست، همیشه هم هست اما من همیشه سعی کردم خودم باشم...اینکه مطابق میل دیگران هست یا نه، مهم نیست! ولی اگر اون رفتار اشتباه باشه...با کمال میل سعی میکنم اصلاح کنم :)
    به امید اینکه کسی باشه که بتونیم پیشش خود واقعیمون باشیم ^_^
    من فکر میکنم در هیچ جمعی نباید خودمون رو سانسور کنیم. در واقع هیچ کجا. و گرنه چون ما معمولن توی یک جمع -حالا کوچیک یا بزرگ- حضور داریم این سانسور کردن ها به مرور منجر به دگردیسی و حذف خود واقعی مون میشه. 
  • نرگس هستم
  • من فقط یک سری سوال دارم.
    این تعریف ها از کجا میاد؟ کی میگه نامجو گوش دادن روشنفکرانه است و چاوشی گوش دادن خوب نیست؟ و یا مثال ها دیگه؟ چی تایید میکنه که چیزی روشنفکرانه است یا نه؟ منظور اینه که هرکی بهترین نوع موسیقی رو انتخاب کنه اون آدم آدم روشنفکری؟ کی میتونه این تشخیص و بده؟ کسی میدونه موسیقی خوب چه موسیقی هست؟ خیلی ها معتقدن کلام در موسیقی جایز نیست و اصل فلسفه ی موسیقی تنها صدای ساز به همراه صدای آدمیزاد اون هم بدون شعره. که اگر شعری هم قرار در میان باشه باید هیچ تاثیری روی حس کلی موزیک نذاره. با این اوصاف نمیشه خیلی راحت گفت گوش دادن به نامجو با تمام تفکرات مشمئز کننده ای که توش اشعارش تو موزیک پخش میکنه ابلهانه است؟ روشنفکری چیه؟ جز اینه که آدم ها به سلیقه ی هم احترام بذارن و برای رسیدن به بهترین سلیقه ها، به هم کمک کنن نه اینکه همو به خاطر علایق هم تحقیر کنن؟ اینا همه از کمبود آگاهی نمیاد؟ آگاهی از این که واقعا چی درست تره؟ و روشنفکری جز اینه ک دنبال درست ترین ها بگردیم؟
    پاسخ:
    من فکر میکنم این ژست ها و پزها حالا نسبت به قبل خیلی بیشتر شده. خیلی از اینها رو خودمون باب کردیم که بقول تو اونقدر هم منطق و پایه درستی نداره
  • امیرحا فظ
  • همه ما دوست داریم از طرف دیگران مورد تایید قرار بگیریم و دوست داشته بشیم. ما عادت کردیم به اون چیزهایی که دیگران در مورد ما فکر میکنن بهای زیادی بدیم. شاید یه بخشی از این قضیه مربوط میشه به اعتماد به نفس پایین افراد. بخش دیگه قضیه هم ناشی از شناخت کمیه که افراد از "من" خودشون دارن. 
    من شخصا افرادی رو که توی جمع حتی اگر نظری کاملا مخالف من داشته باشند ولی نظر اصیل خودشون باشه و نه برای اظحار وجود و جلب توجه دیگران بیشتر دوست دارم و میپسندم تا نظر موافقی که فقط برای همرنگ جماعت شدن بیان میشه.
  • مصطفی موسوی
  • من خیلی دوست دارم درمورد این پست نظرمو یدم ولی الان یه جمله در ذم محسن چاوشی عزیزم توی این متن گفته شده که هرگونه اظهار نظری الان از سر خشمه! باید مث حضرت علی برم یه چرخ بزنم بعد بیام نظر بدم که به خاطر نفس خودم نبوده باشه! لا اله الا الله!
    پاسخ:
    اون مثال بود خب :)))
    commentam eshtebahi khususi shod...
    پاسخ:
    در جواب کامنتی که اشتباهی خصوصی شد...
    benazaram intori nist.
    jaamhaye kuchiki ke tushun rahatim, mishe ghavaninesho sakht, ya mishe tabe ghanun nabud tush.
    mishe tuye in javame khodemun bashim, va bezarim taghirha rokh bede va ghanunaye jadid sakhte she

    من بر اساس تجربه شخصیم این پست رو نوشتم و شاید درست نباشه که تعمیمش بدیم
    من دوست هایی دارم که در کنارشون راحتم. یه جورایی از شر ِ ناراحتی جامعه بزرگتر به راحتی ِ این جامعه کوچیک پناه میبرم ولی بازم لحظه هایی هستش که مجبورم برای اینکه توی جمع بمونم خودم نباشم. حتی توی رابطه های دوتایی هم گاهی در لحظه خودم نبودم
    شاید مشکل از منه!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">