بوی سیب میدهی دختر :)

هفت سال در بلاگفا نوشتم. بقیه اش را اینجا از سر میگیرم

اینستاگرام من : mahi.hashemi

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

چهل و پنج سال

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۲ ب.ظ

در آستانه چهل و پنجمین سالگرد ازدواجش می فهمد که همسرش در گذشته، قبل از اینکه با او آشنا شود، زنی را دوست داشته و زیاد هم دوست داشته. حالا خبر رسیده که آن زن   مُرده. مرد آشفته است. شب ها در تخت کنار همسرش دراز میکشد و از "او" میگوید. که موهایش مشکی بود و صدای زیبایی داشت و انگشتری از جنس چوب درخت بلوط به دست میکرد. 

نگاه زن را میبینید؟ در نگاهش انگار هیچ چیز نیست. چمدانی پیدا کرده از گذشته همسرش. پر از نامه ها و دست نوشته ها و گل های خشک شده و عکس های قدیمی و حالا زل زده به تصویر زنی مرده که در گذشته دور، در گذشته خیلی دور، معشوقه همسرش بوده. به این فکر میکنم که ما زن ها چقدر میتوانیم شکننده باشیم. که حتی بعد از چهل و پنج سال زندگی، تصویر عشقی مرده از روزهای دور ِ دور ِ دور هم میتواند اینطور برآشفته مان کند. 

45 Years-Andrew Haigh

  • ماهی

نظرات (۱۵)

  • دختر خاکستری
  • بنظرم فیلم خیلی قشنگی میاد و اینکه این بازیگر واقعا توی نقشش حل شده از چشماش پیداست...
    نمیدونم چرا ولی این دوم بودن دردناکه و اینکه یهو بفهمی...واقعا نمیتونم حتی توصیفی براش پیدا کنم امیدوارم برای هیچکس پیش نیاد
    و خیلی خیلی بیشتر از این هم می تواند
    به تجربه عرض می کنم.. هیچ خوشایند نیست... هیچ.
  • رها مشق سکوت
  • ما زن ها، گاهی با  چیزهایی که خیلی از مردها کوچیکشون میدونن میشکنیم

    فکر کنم تو فیلم پل چوبی بود که مهناز افشار میگفت:
    وقتی نفر دومی، همیشه نگرانی که نفر اول بیاد و زندگیش رو پس بگیره


    پاسخ:
    نگاه مهناز افشار وقتی که همسرش آهنگ سوغاتی رو میخوند...
    همین نگاه توی چشم های هنگامه قاضیانی توی سعادت آباد هم بود وقتی نگرانی ها و شعر خوندن های همسرش رو برای یاسی می دید
    همون نگاه اینجا هم هست..
    نگاه غمگین مشترک...
  • فرزانه شین
  • واجب شد که این فیلمو ببینم...
    مضمونش منو یاد یکی از آهنگای احسان خواجه امیری انداخت به اسم عشق دوم:
    یه نفر قبل من اینحا بوده
    که من از خاطره هاش ترسیدم
    این گناه من نبوده که تو رو یه کمی دیر از اون دیدم
    ...
    اگه چند سال زودتر می دیدمت از گذشتت دیگه وحشتی نبود
    اولین عشق تو می شدم اگه...اگه این زمان لعنتی نبود
    پاسخ:
    فیلم خوب و آرومیه. البته ممکنه کمی کسل کننده و یواش بنظر برسه که خب طبیعی هم هست...نباید از زندگی یک زوج سالمند خیلی توقع هیجان داشت
    البته زن دوم بودن زیاد هم دردناک نیست ...
    عشق ِ دوم بودن خیلی غصه دارد...
    پاسخ:
    در واقع منظور من و مهسا هم از زن/مرد دوم، عشق دوم بودش :)
  • مصطفی موسوی
  • آره مرد دوم بودن سخت تره. چون دیدم بعضی زنها با شوهرشون درمورد خواستگاری های قبل از اونا شوخی میکنن ولی همچین مردی رو ندیدم!
    مرد دوم بودن سخته و من ترجیح میدم ندونم و برای همین نخواهم پرسید
    پاسخ:
    من هم ترجیح میدم ندونم. دونستش حالمو بد میکنه. حساسم میکنه و حتی گاهی ممکنه خودمو با اون مقایسه کنم
    به شیوه ی کاملا ابتدایی و شاید سنتی وقتی متنت رو خوندم تو دلم گفتم خدا نیاره واسه کسی دوم بودن رو 
    چه قدر نگاهش غم داره 
    پاسخ:
    میفهمم چی میگی...
    غیرممکنیش اونجاست که مردا خیلی مطلق گرا و بی نهایت طلب تر ازونی چیزی هستن که از بیرون نشون میدن و وقتی مردی متوجه باشه که مرد دوم زندگی همسرشه در بهترین شرایط اگر بپذیره لااقل نسبت به هرچیزی که نشونی از اون فرد قبلی داشته باشه حساسه! و بعضا پرخاشگر 

    اصلی ترین علت وضعیت فعلی خودمم همینه
    پاسخ:
    چی بگم..
    به نظرم مشکل از اینجاست که این چمدان بعد از سالهایی بیشتر مساویِ 45 سال هنوز حفظ شده و هست، چرا باید هنوز باشه؟ و چرا باید خبرِ مردن اون زن بعد از سالهایی بیشتر مساویِ 45 سال به "این" مرد داده بشه و اینکه مرد آشفته شده. شب ها کنار همسرش دراز میکشه و از "او" میگه. که موهاش مشکی بود و صدای زیبایی داشت و انگشتری از جنس چوب درخت بلوط به دست میکرد.
    اینهاست که نگاه زن رو می کشه.. نه
    تصویر عشقی مرده از روزهای دورِ دورِ دور یا تصویر دومی بودن.
    به نظر هر زنی میاد که این مرد بیشتر مساویِ 45 سال با اون زن و اگر نه با خودش، با رویاش زندگی میکرده.. و این یکی بیشتر برای او سایه ای از زنانگی داشته...

    +به نظر من مرد دوم بودن یه جور دیگه ای تلخه. نه اینجوری که برای خانم ها هست.. لابد مدلش متفاوته..
    ++و چقدر تلخه وضعیت جامعه ی خود ما.. :((
    پاسخ:
    یه جایی وقتی مرد اینقدر با جزییات از اون حرف میزنه، زن میگه که برام جالبه که هنوز این چیزا یادته...
  • .: جیرجیرک :.
  • به نظرم سهم بیشتر این غم و شکست خوردگی به خاطر پنهان موندن بخشی از حقیقته. چون توی عکس ها متوجه میشه که اون زن باردار بوده و همین باعث میشه معادلات این زندگی 45 ساله بهم بخوره. در غیر این صورت توی یکی از بخش ها می بینیم که زن به همسرش میگه بهت گفته بودم میتونم با این قضیه کنار بیام، اما دیگه نه. چون پازل رو تکمیل کرده و حالا نمی تونه با اونچه که ازش مخفی شده کنار بیاد. 
    پاسخ:
    اوهوم...شاید دلیلش اینه 
    وقتی میفهمه زن باردار بوده یه جور متعجب و تلخی میگی اوه...
    مرد دوم بودن که اصلا برای مردها غیرممکنه!

    اسم کتاب یادم نیست سه سال دقیقا گذشته اما یادمه داستان سرگذشت زنی نسبتا فقیر و خانه دار بود که دو فرزند کوچک دختر و پسر داشت و شرح احوالات او و همسرش

    رضا مستور و اشمیت هم هم مثه اون کتاب راستی! :)
    پاسخ:
    چطور غیرممکنه؟
    مردی وارد زندگی زنی میشه و مثلا متوجه میشه سال ها قبل از اومدنش، زن به مردی دلبسته بوده. به این میگن مرد دوم


  • مادام کاف
  • درد دارد..زن دوم بودن..درد دارد اصلن.یکجورفاجعه ی زنانه است
    پاسخ:
    شاید برای مردها هم همینطوری باشه
    شاید مرد ِ دوم بودن هم همین اندازه سخت و تلخ باشه
    خیلی شکننده ایم ، خیلی ...
  • وال کوهان دار
  • خیلی خوب
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">