دلی که تنگ میشه
هر شب همین موقع که صدای ماشین ها کم میشه، که جیرجیرکه پیداش میشه، که من لپ تاپ رو میبندم یا کتاب رو میذارم کنار تخت یا گوشی رو میذارم زیر بالشت...
هر شب همین موقع دلم تنگ میشه
- ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۱
هر شب همین موقع که صدای ماشین ها کم میشه، که جیرجیرکه پیداش میشه، که من لپ تاپ رو میبندم یا کتاب رو میذارم کنار تخت یا گوشی رو میذارم زیر بالشت...
هر شب همین موقع دلم تنگ میشه
+ تو چندتا مانتوی سرمه ای داری؟
= از هشت تا مانتوی قابل پوشیدنم پنج تاش سرمه ایه
+ چرا؟
= چرا چی؟
+ چرا اینقدر یکنواخت؟
= هیچ کدوم از اون پنج تا شبیه هم نیستن. یکی آستینش کوتاهه. یکی روی آستینش پاپیون داره. یکی قدش بلنده. یکی قدش کوتاهه. خلاصه همشون باهم فرق دارن
+ ولی شباهت اصلیشون اونقدر بزرگه که تمام این تفاوت های ریز رو تحت الشعاع قرار میده. همشون سرمه این دختر
= جزییات مهمترن یا کلیات؟
+ برای بعضی ها جزییات و برای خیلی ها کلیات.
= خیلی ها مهمترن یا بعضی ها؟
+ برای خیلی ها، خیلی ها مهمن و برای بعضی ها، بعضی ها
= تو خیلی هایی یا بعضی ها؟
+ من مجموعه تک عضوی ام.
= برای مجموعه های تک عضوی چی مهمه؟
+ دختری که از هر هشت تا مانتوی قابل پوشیدنش پنج تاش سرمه ایه...
سه سال پیش نوشته بودمش؛ در وبلاگی گروهی.