صمیمیت
ظرف کمتر از سه ماه رخت و لباس و مسواک هاشان را به آپارتمان همدیگر آورده اند. گوگول در تمام آخر هفته ها موشومی را بدون آرایش می بیند؛ همانطور که موشومی سر میز مشغول تایپ است، سایه های طوسی زیر چشم های او را می بیند. رشد موی پاها را در فاصله اپیلاسیون کردن ها میبیند و ریشه مشکی موهای سرش را در فاصله آرایشگاه رفتن ها و توی همین لحظه ها و نگاه های گذراست که گوگول باور میکند نزدیکی و صمیمیت از این بیشتر نمیشود. حالا دیگر میداند موشومی وقت خواب پای راستش را خم میکند، مچش را به شکل 4 می اندازد روی زانوی پای چپش که همیشه دراز است. میداند توی خواب خروپف میکند، گیرم خیلی آهسته...شبیه صدای ماشین چمن زنی که در جا کار میکند. میداند موشومی توی خواب دندان قروچه هم میکند که گوگول معمولا اینجور وقت ها آرواره های او را ماساژ میدهد.
نه...صمیمیت از این بیشتر نمیشود.
*موشومی اسم دختر است و گوگول اسم پسر. اولی به زبان هندی و دومی به زبان روسی. هر دو شخصیت داستان بنگالی هستند ولی
همنام، جومپا لاهیری، ترجمه امیرمهدی حقیقت
- ۹۴/۰۴/۰۹