آپارتمان شماره چهار
چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۲۵ ب.ظ
به ازدواج که فکر میکنم خانه ای را تصور میکنم با پرده های حریر سفید که بوی دارچین و وانیل میدهد و روشن است و به یخچالش قبض های برق و آب با آهنرباهای رنگی چسبانده شدند و بعد مردی را میبینم که کت سرمه ای دارد و عینک مشکی میزند و دست هایش بزرگ است و من گوشه ای از این تصویر به همه چیز لبخند میزنم؛ به مرد و گلدان ها و پرده های حریر و فرش های پر نقش و قاب عکس های روی دیوار.
- ۹۴/۱۱/۰۷