خدای دل های امیدوار
سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ب.ظ
سه سال است که پای تمام سفره های افطار و دیگ های بزرگ شله زرد، لابلای گریه ها و پناه خواهی های شب های قدر، میان لبخندها و آرزوهای لحظه تحویل سال تو را آرزو کردم. سه سال است که گل آرزوهایم تو بودی. که هربار به خواستن فکر میکردم، به تو را خواستن میرسیدم. امسال ولی زبانم نچرخید به تو را خواستن. سه سال کم نیست. سه سال است که میخواهمت و ندارمت. وقتی سه سال چیزی را اینقدر مصرانه از خدا میخواهی و نمیگیری اش خب یعنی یک جای کار می لنگد دیگر. یعنی شاید خواستنش درست نیست. یعنی نباید داشته باشی اش. یعنی دختر جان دست بردار جان مادرت. وقتی میخواهی و نمی دهیم یعنی داشتنش به صلاح نیست که ما از عمق دل هایتان خبر داریم و از رگ گردن به شما نزدیکتریم...
- ۹۵/۰۴/۰۸