پولی که خرج میکنیم
سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۲ ب.ظ
هزار سال است میخواهم یک ریمل بخرم و یک خط چشم و یک رژ لب مدادی پدر مادر دار ِ با اصل و نسب اما هربار که وارد مغازه میشوم دلم نمی آید پول هایم را بدهم به فروشنده. دلیل می آورم که عینک میزنم و از پشت عینک که خط چشم معلوم نیست و مژه هایم هم نیازی به ریمل ندارند و رژلب مدادی پدر مادر دار ِ با اصل و نسب به چه کارم می آید اصلا. میدانید...بعضی چیزها انگار توی کت بعضی آدمها نمیروند اصلا. مثلا مامان حاضر نیست پول به غذای بیرون بدهد یا بابا دلش نمی آید تعمیرات وسایل خانه را به تعمیرکار بسپارد یا دیگری پول به کتاب نمیدهد و کسی دیگر، پول به لباس های پر زرق و برق و همینجور هرکسی حاضر به داشتن بعضی چیزها نیست. این اسمش خساست است؟ عجیب بودن است؟ وسواس فکری داشتن است؟ بنظرم این تنها یک تفاوت جزئی است در نگاه ما به داشته های مالی مان و هیچکس حق ندارد دیگری را یا از آن بدتر، خودش را بابت این تفاوت جزئی سرزنش کند.
- ۹۵/۰۶/۰۲